دوقلوهای ماماندوقلوهای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
زندگی من و بابا.عقدزندگی من و بابا.عقد، تا این لحظه: 13 سال و 24 روز سن داره
بابایی بابایی ، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 34 سال و 9 ماه و 5 روز سن داره

خدارو باهمه وجودم حس کردم

جمعه 2 خرداد

  ســــــــلام دیروز یه روز خوب بود....شب فبلش یعنی پنجشنبه همسری موهای منو رنگ کرد و حمام کردیم و بعدش منورسوند خونه ی باباایرج و خودش رفت با همکاراش برن استخر...اومدم الناز و مامانم خونه بودن....داداشم گوشیم رو آورده بود الناز بهم تحویلش داد و گفت مبارکت باشه تشکر کردم  ....مامانم شب ماکارونی داشت برای شام...به به...مامانم مشغول درست کردن شام بود و منم الناز صحبت میکردیم....برای الناز فیسبوک راه انداختم  بعدش دخترعموم لیلا اس داد که ابجی داریم میریم خونه ی عمو نمیاین؟گفتم اونجام عزیزم بیاین.....اومدن...بعد شوشو و باباو بعد امیرو سجاد همه جمع شد...خونه پر بود همون خونه ای که همیشه مامان بابا تنها هستن همه جمع شدیم و بگو بخ...
3 خرداد 1393

خــــــــــــــــدایا شکرت

سلام اول از همه تولد دوست عزیزم رو تبریک میگم عزیزم فریبا جون ایشالا که زندگی خوب و ارومی داشته باشی و لحظه لحظه ی زندگیت پرباشه از خوشی و سلامتی و هیجان دیروز خبردار شدم که فریبای عزیزم مامان شده خـــــــــــــدایا صدهزار مرتبه شکرت....واقعا این یه معجزست...من باورم نمیشد....خدایا خدایییت رو در حق دوستم تمام کردی....چقد از تنهایی هامون از اینکه میترسیم به دلمون بمونه مادر شدن و ....حرف میزدیم شــــــــــــــــــــــکرت خداجونم....فریبای عزیزم ایشالا بارداری راحتی داشته باشی و خدا یه نی نی توپولوی قشنگ و ناز و سالم بهت داده قدرشو بدون و خدارو شکرکن و برای منم دعا کن عــــــــــــــاشقتم عزیزم ...
3 خرداد 1393